مادران “اغتشاشگر” !

 

وبلاگ آغاز پایان

 

مادران “اغتشاشگر” !

 

عصر روز شنبه نوزدهم دی ماه ، نيروهای لباس شخصی و انتظامی كه حدودا صد تن بوده اند ، آن چنان در برخورد خشن خود برای دستگيری و ضرب و شتم مادران عزادار كه هر هفته به پارك لاله می روند شتاب داشته اند كه سراسيمه قبل از اين كه حتی مادران داخل پارك شوند شروع به ضرب و شتم و دستگيری می كنند.


در اين ميان نيروهاي سركوبگر آن چنان سراسيمه و با خشونت عمل ميكنند كه هر خانمی را كه در پارك نشسته و يا مشغول قدم زدن بوده كتك زده و با خشونت سوار ماشين های ون خود می كنند.
دراين ميان حتی به عابرين كه در خيابان های اطراف پارك مانند خيابان حجاب مشغول پياده روی بودند هم رحم نمی كنند و با ضربات باتوم زنان را دنبال كرده و شروع به كتك زدن آن ها می كنند كه عده ای از ديدن نيروهای سركوبگر پا به فرارمی گذارند. ولی تعدادی دستگير ميشوند و چند نفری هم هنگام فرار به درون ماشين خود دستگير ميشوند و پلاك آن ها نيز توسط نيروهای سركوبگر كنده می شود.
همسر يكی از مادرانی كه بيش از شصت سال سن دارد می گويد :‌همسرم برای خريد روغن از فروشگاه اتكا از خانه بيرون رفت. بعد از خريد به پارك می رود و چند لحظه ای با بار سنگين خود در پارك می نشيند كه چند مامور به او تحكم می كنند كه بايد با ما بيايید و سوار ون شويد كه همسرم می گويد خوب برای چه من بايد سوار ون شوم. آن ها با گستاخی و خشونت می گويند خوب ما شما را با ون می بريم بعد هم با همين ون به همين جا می آوريم نگران نباشيد.
اين مرد ميانسال می گويد: خوب حتما زنم ميخواسته درعين حال كه رفته روغن بخرد يك سری هم به پارك بزند و كار اين ها را يكسره كند!!

 

دختر بيست ساله ديگری می گويد : خانه ما درست روبه روی پارك لاله است. مادرم هر روز عصر يك ساعتی برای پياده روی به پارك می رود و ما می دانيم چه ساعتی برميگردد. روز شنبه مادر ما تا ساعت هشت شب برنگشت و من نگران شدم زيرا كه او سابقه سرگيجه دارد و يك بار هم زمين خورده و به بيمارستان برده شده. به همين دليل به پارك رفتم اما مادرم را نيافتم و طبق تجربه خود به اورژانس بيمارستان نزديك منزلمان فيروزگر رفتم و در كمال ناباوری مادرم و چند زن ميانسال ديگر را زير سرم ديدم كه از مادرم پرسيدم چه شده ؟ كه گفتند:‌هيچی نگو. حرفی نزن! وقتی به مادرم گفتم خوب الان سرم شما تمام ميشود و می رويم خانه گفت من نمی توانم بيايم خانه و وقتی پرسيدم چرا ؟ خانم های ديگر برايم توضيح دادند كه آنها بازداشت شده اند و من هنوز باور نميكردم كه خانمی وارد اتاق شد و مرا با خشونت از اتاق بيرون كرد و گفت چه كسی ترا به اين جا راه داده ،كی به شما خبر داده.

من گفتم خودم آمدم كسی به من خبر نداده.


همينطور مردی ديگر كه هشتادسال سن داشت پيگير وضعيت بازداشتی همسرش بود می گفت : او هر روز فقط برای پياده روی به پارك لاله می رود و حين فرار از دست مامورين مورد ضرب و شتم قرار گرفته و بازداشت شده .


جالب است بدانيد كه بازجوی آنان گفته من اين صميميت شما را می بينيم ولی باورم كنم كه شما خانم ها قبلا همديگر را نمی شناختنيد؟


كه خانم ها می گويند ما يك شب را در وزرا باهم در شرايط سختی به سر برده ايم خوب معلوم است باهم دوست شديم و همينطور درد و دل كرديم و از اين به بعد حتما همديگر را می ببينيم. حالا ما كاملا همديگر را می شناسيم.


انتقال مادران عزادار

 

مادران عزادار بازداشتی را ساعت چهار بعد از ظهر از بازداشتگاه وزرا به وسيله اتوبوس به دادسرای انقلاب بردند.


خانواده های مادران نيز به دادسرای انقلاب مراجعه كردند، كه بعد از يك ساعت ونيم انتظار در سرما و تاريك شدن هوا دوباره مادران بازداشتی را به پليس امنيت منتقل كردند.


بعد از نيم ساعت دو مادر (اکرم نقابی و تاج الملوک ایزدی) كه هفتاد سال سن داشته و شرايط جسماني بسيار ناخوشايندی داشته اند آزاد شدند. خانم ایزدی 76 ساله، هنگام سوار شدن بدلیل خشونت نیروهای پلیس دچار مو برداشتگی پا شد. پزشك معالج این دو مادر تاكيد بسیاری داشته كه بازداشت آنان به صلاح نيست.


حوالی ساعت نه الی يك ربع به ده آخرين مادران زندانی به نام های :
فهيمه نوجوان – فاطمه فراهانی – محترم كارآمد كرمانی – منيژه طاهری – فرشته هادلی – حكيمه شكری – صديقه شكری – زهرا و منصوره عطار از پليس امنيت با ارائه كارت شناسايی آزاد شدند و چهارده تن از مادران به بازداشتگاه اوين منتقل شدند.